شاید برای ما هم سوال باشد که ریشه بسیاری از انقلاب ها، جنگ ها و بسیاری از فتنه های طول تاریخ و تحولاتی که به طور مستقیم با سرنوشت انسانها سرو کار دارند از کجا آب می خورند. پاسخ به این سوال نیازمند نگاهی تیزبین به این جریانات است و با بررسی تاریخ رد پای یک گروه همواره دیده می شود و آنها کسانی نیستند جز: یهودیان مخفی.
در این مطلب درصدد هستیم تا به بررسی نقش آفرینی یهودیان مخفی در مسیحیت بپردازیم اما سوال اینجاست که یهودیان مخفی چه کسانی هستند؟
یهودیان مخفی کیستند؟
مقصود ما از یهودیان مخفی در دین های دیگر در طول تاریخ، آنهایی هستند که لباس دین و عقاید آسمانی دیگر مانند مسیحیت و اسلام را به تن می کنند اما اینکارشان نه از روی اعتقاد بلکه از روی کینه، خشم و تنفر نسبت به آنان و به منظور ایجاد بی ثباتی و تزلزل درونی در آن ادیان است.
بر این اساس برخی از یهودیان برای حفظ جان و مال یا از روی نفاق، تظاهر به پذیرش دین دیگری غیر از یهودیت می نمایند اما بر اعتقادات سابق خود می مانند و ازین طریق برای نابودی سایر اعتقادات یا تحریف آنها استفاده می کنند. از جمله مهمترین این افراد در مسیحیت، پولس یا شائول است.
نقش پولس در تحریف مسیحیت
پولس یک یهودی بسیار تند رو بود که در سال چهارم میلادی متولد شده و هیچ گاه نیز حضرت مسیح (ع) را ندیده بود. افراط گری های او در دین یهود تا جایی بود که اقدام به دستگیری یا لو دادن مسیحیان می کرد تا آنها را به قتل برسانند. او تحت تعلیم آموزه های یهودی و همچنین فلسفه یونان باستان بود و از این رو با آرای فلسفی و سفسطه گری و مغالطه کاملا آشنا بود. شیوه افراط گرایانه پولس ادامه داشت تا اینکه یک روز ادعا کرد هاله ای از نور او را دربرگرفته و کسی با او صحبت می کند. این آغاز ادعای ایمان آوردن پولس به مسیحیت بود. وی پس از این خود را اینگونه معرفی می کند:
پولس پیامبری از جنس مردم و انسان نیست؛ بلکه او از جنس عیسی مسیح (ع) و خداوند پدری است که او را از میان مردگان زنده گردانید.
و در جای دیگری می گوید: برادران! به اطلاع شما می رسانم آن انجیلی که من بشارت آن را دادم، انسانی نبود؛ زیرا من آن را نه از انسانی دریافت نمودم و نه آموخته ام؛ بلکه آن را از عیسی مسیح (ع) فرا گرفته ام.
پولس مشهورترین نویسنده انجیل نیز به حساب می آید و از میان بیست و هفت سفر از «کتاب عهد جدید»، چهارده سفر یا رساله توسط وی نوشته شده است.
تمام تلاش پولس که هنوز هم به تمام معنی باور یهودی را با خود داشت، این بود که با ادعاهای گوناگون، جعل، دروغ، آمیختن حق و باطل، تلفیق یهودیت و بخشی از آموزه های مسیحیت و بت پرستی یونانی و دیگر فلسفه ها و بدعت ها که آن زمان در اکثر اروپا رواج داشت، مسیحیان را به سمت خود جلب نماید.
حتی پولس پا را فراتر می گذارد و به تعالیم حضرت مسیح (ع) توهین می کند و می گوید: ما کلام های ابتدایی مسیح (ع) را رها می کنیم تا به سوی کمال پیش رویم.
و می گوید: سفارش گذشته به جهت ضعف های موجود در آن و غیر مفید بودن آن، راه ابطال را می پیماید.
از جمله تحریفاتی که وی وارد مسیحیت کرد می توان به این موارد اشاره کرد:
-فرزند خدا دانستن حضرت عیسی (ع) و در نهایت پروردگار نامیدن ایشان. او این ادعا را در کلیه نامه ها و نوشته ها و سخنان خود تکرار می کند. برای مثال در نامه ای به «قرنتیان» می گوید: نعمت و سلام خداوند، پدر و پروردگار ما عیسی (ع) بر شما باد.
-ادعای دریافت وحی داشتن و تحریف در انجیل
-پولس اولین بنیانگذار مفهوم فدیه و رهانیدن از گناهان بود. به گونه ای که با پرداخت بهای گناه، عیسی مسیح (ع) گناهان انسانها را با خون خود می خرد تا افراد مورد مغفرت الهی قرار گیرند.
-او سنت ختنه کردن را که پیامبر خدا (ع) آورده بود باطل کرد و ادعا کرد که ختنه ی واقعی، ختنه روح است نه ختنه بدن. این در حالی بود که ختنه کردن در یهودیان نیز به عنوان یک شریعت وجود داشت و خود پولس نیز قطعا ختنه شده بود، اما هنگامی که ادعای مسیحیت خود را مطرح کرد این شریعت را به شریعت «رومیان» که مشرک و دوگانه پرست بودند و ختنه نمی کردند تغییر داد.
-تحریفات در شریعت حضرت عیسی (ع) تنها به ختنه کردن محدود نشد بلکه آرا و افکاری را در مورد بدن، جنسیت، ازدواج و زن از خود ارائه داد که قطعا حضرت عیسی (ع) آن را به زبان نیاورده بود. پولس دوری گزیدن از ازدواج را بنیانگذاری کرد و گفت: برای مردان خوب است که زنی را لمس ننمایند؛ اما این، اجازه است و نه امر و فرمان؛ زیرا من می خواهم تمامی مردم، همچون من باشند، اما اگر نمی توانند خود نگه دار باشند باید ازدواج کنند.
بدین ترتیب نخستین و محکم ترین ضربه به بدنه مسیحیت توسط یک یهودی که به ظاهر به حضرت مسیح (ع) ایمان آورده بود زده شد.اما این پایان ماجرای نفوذ یهودیان نبود بلکه این نفوذ بعدها در کلیسای کاتولیک نیز رخ داد.
نفوذ یهودیان در تحریف کلیسا
یهود برای کاستن از قدرت کلیسا، شروع به نفوذ آرام و نامحسوس درون آن نمود. این کار از راه های مختلفی همچون نفوذ مردان روحانی که به درجات بالای کلیسا می رسیدند یا در قالب مشاوران عالی بسیاری از پاپ ها یا از طریق نزدیک شدن به دادگاه های پاپی، در قالب پزشک یا خزانه داران کتابخانه های پاپ صورت می گرفت.
آنچه برای آنان اهمیت داشت نزدیکی به کلیسا و مردان آن بود؛ زیرا کلیسا در قرون وسطا بر هر چیزی حاکمیت داشت و از تسلط کامل بر زندگی مسیحیان اروپا در تمامی زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و البته دینی و فرهنگی برخوردار بود. کلیسا در آن زمان از انحصارات فراوانی بهره مند بود که به مردان کلیسا اجازه می داد حرف آخر را برابر پادشاهان و شاهزادگان اروپا بزند. از این رو برای یهود نزدیک شدن به کلیسا از اولویت بیشتری نسبت به سیطره بر پادشاهان و شاهزادگان برخوردار بود.
اگر به تاریخ یهود نگاه کنیم این شیوه و روش دائمی آنان است که با نزدیک شدن به مناصب قدرت و تصمیم گیری در کشورهای مختلف، اهداف خود را پیاده کنند.
از طرفی دروغ گویی و فتنه آفرینی و نیرنگ زدن به غیر یهودیان برای آنان آن گونه که در کتاب تلمود آمده است مجاز است. تا جایی که در تلمود آمده است: نام خداوند با دروغ گفتن یهودی به غیر یهودی آلوده نمی گردد. مثلا می تواند به یک غیر یهودی بگوید مالی به پدرت دادم؛ اما او از دنیا رفت و برتوست که بدهی او را بپردازی و این تا زمانی است که غیر یهودی به دروغ یهودی پی نبرده باشد.
و در جای دیگری آمده است:
اگر یهودیان توانایی فریب آنان (غیر یهودیان) را داشته باشند مجازند با این ادعا که آنها ستاره پرست هستند، آنها را فریب دهند.
از جمله خانواده های یهودی که نقش پر رنگی در قرون وسطا در کلیسا بازی کردند خاندان برلیونا بودند. این خانواده ثروتمند که از دین یهود به مسیحیت درآمده بودند در قرن11 میلادی توانستند به کلیسا نفوذ کنند و یک پاپ از میان آنان انتخاب شد. پاپ گریگوری هفتم که قدرت و ثروت زیادی داشت و توانست نفوذ زیادی بین مردم کسب کند. از جمله مهمترین اقدامات او طراحی جنگ ها صلیبی علیه کشور های اسلامی بود طرحی که توسط شاگردش پاپ اوربان دوم اجرایی شد.
علاوه بر این ایجاد دادگاه های تفتیش عقاید در اروپا، افراط گری های مسیحیان در برخورد با یهودیان، بیرون کردن آنها از سرزمین ها و ممنوعیت اشتغال و ازدواج با آنها باعث شده بود که بسیاری از انان از روی ظاهر هم که شده اعلام کنند مسیحی شده اند. به این گروه از یهودیان به ظاهر مسیحی، «مارانوس» می گفتند. این افراد مهاجرت کردند و در کشورهایی چون هلند، انگلیس و آلمان مستقر شدند و با نزدیک کردن خود با مشاغل و منصب های پرنفوذ و به ویژه در کشور تازه کشف شده آمریکا، بستری را برای مذهب نوظهور «پروتستان» ایجاد کردند، مذهبی که با به رسمیت شناختن این موضوع که یهود قوم برگزیده خداوند هستند، آغازگر جنبش های صهیونیستی-مسیحی بود.
پروتستانیسم یا یهودیت دوم؟
پروتستانیم در قرن شانزدهم میلادی با کنار زدن سلطه کلیسا توسط «مارتین لوتر» ایجاد شد. شاید در کتاب های درسی یا تاریخی نام این فرد را شنیده باشید و از اقداماتش به گونه ای یاد شده باشد که به نظرتان فردی اصلاح گر و حق طلب بوده است، اما با کنار زدن ظاهر امر می بینیم لوتر کسی بود که زمینه های ایجاد تفکر مسیحیت صهیونیستی را در دنیا بنا نهاد. بنایی که امروزه بسیاری از کشورهای اسلامی منطقه و به ویژه فلسطین را به دردهای بسیاری دچار کرده است.
پروتستان در واقع به معنای اعتراض و مخالفت است. مخالفتی که ابتدا با مردان کلیسا بود اما بعدها گسترش پیدا کرد. اولین اعتراض او به فروش اسناد آمرزش مردان دین به پیروان خود بود. سندی که از اختراعات مردان دینی آن دوره برای سرکیسه کردن مردم عادی در ازای مبالغی گزاف بود تا گناهانشان بخشیده شود. بعدها تا اعتراض به سلطه پاپ جلو رفت. این موضوعات از آنجا برای مردم مورد استقبال بود که فساد پاپ و رفتارهای غیرمنطقی و غرق شدن آنها در لذت ها، ثروت اندوزی و تلاش برای ایجاد نظام های فئودالی برای خود و شهوترانی های گسترده را می دیدند و از این رو از این جنبش استقبال کردند.
تعالیم و افکار مارتین لوتر عبارت بودند از:
1-انقلاب علیه سلطه پاپ ها، شوراهای دینی، مراتب کشیشی و برابری طبقه الهیون مسیحی و مسیحیان عادی
2- دعوت به حق هر فرد مسیحی در قرائت و تفسیر انجیل بدون مراجعه به مردان روحانی مسیحی که این کار زمینه ای برای تفسیر به رای های یهودیان و نفوذ بیشتر در مسیحیت شد.
3-فروتنی در برابر کتاب مقدس. وی کتاب عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) را به صورت یک کتاب واحد چاپ کرد.
4- کلیسای پروتستان ها به عصمت پاپ یا مردان دین ایمان نداشته و فروش اسناد آمرزش را مورد تهاجم قرار دادند.
5- قدیس لقبی است که می توان آن را به هر مسیحی داد زیرا قداست در ذات شخص نیست و مقامی است که هر کس می تواند کسب کند.
6- مفهوم خدا نزد لوتر یک مفهوم یهودی بود.
افکار لوتر فضا را برای نفوذ یهودیان باز و بازتر کرد و نکته جالب توجه اینجاست که بنای جدید پروتستان بر پایه های اعتقادی سستی بود که پولس در مسیحیت ایجاد کرده بود و از این رو مردم را دچار مشکلات فراوان و کلیسا را درگیر فساد بسیار کرده بود.
جدای از تعالیم گفته شده دو تفکر اصلی شالوده پروتستان را که لوتر بنا نهاد شکل می دهد: او معتقد بود کتاب عهد جدید (انجیل) دستخوش تحریف شده است و بهتر است به کتاب عهد قدیم (تورات) تکیه نمایند.
تفکر دوم این بود که بازگشت حضرت مسیح (ع) به دنیا نیازمند ایجاد وطن ملی یهود در فلسطین است که بدون تشکیل این وطن، حضرت مسیح (ع) هرگز بازنمی گردد. از این رو مسیحیان کمک به یهودیان را برای برپایی وطن در فلسطین یک امر الزامی و عقیده می دانند. از سوی دیگر یهود نزد پروتستان ها قداستی ویژه دارد که منجر می شود تمامی خطاها و مخالفت های این دو دین نادیده گرفته شود.
با این تفکرات بود که یهودیان که طی این سالها همواره به عنوان اقلیت مورد آزار بودند توانستند سر بر آورند و جان بگیرند و با حمایت بسیاری که از آنها در آن دوران تا همین امروز می شود بنای مسیحیت صهیونیستی را گذاشتند. برپایی دولت غاصب اسرائیل در فلسطین، تلاش برای تسلط بر این منطقه و نابودی مسلمانان ایده ای است که مورد توجه مسیحیان صهیونیست است. مسیحیانی که معتقدند یهود قوم برگزیده خداوند است و برای ظهور حضرت مسیح (ع) لازم است یهودیان قدرت گیرند. امروزه نیز بیشتر جمعیت پروتستان جهان در ایالات متحده آمریکا جمع شده است و از این رو به راحتی دلایل حمایت و به نوعی سر سپردگی آمریکا در مقابل اسرائیل و لابی های یهودی قابل توجیه است. تا جایی که حتی تحمل کوچک ترین قطع نامه ای را علیه اسرائیل ندارند.
از همین جاست که به خوبی می توان رد پای یهود را در کلیه انحرافات دین مسیحیت از گذشته تا به حال بررسی کرد. یهودیانی که هیچ گاه به حضرت مسیح (ع) ایمان نیاورند و به خاطر غرور و خودخواهی شان و توهم برگزیده بودن، تمام تلاششان را برای نابودی نسل بشر به کار بردند.
اکنون می دانیم پشت هر سنگ پرتاب شده برای نابودی دین حضرت مسیح (ع) انگشتان یک یهودی قرار داشته است و سرگردانی و ویرانی و روی آورن به شرک و کفر در جوامع مسیحی شرقی و غربی ناشی از تعالیم پولس یهودی و ادامه دهنده سیاست های او، یعنی مارتین لوتر بوده است.
یهودیان در طول تاریخ سرسپردگی خود به شیطان را با ایجاد انحراف در دین های الهی و کشتن انبیای خدا علیهم السلام نشان داده اند و امروز نیز با ادعای انتظار مسیح (ع) تمام توان خود را به کار گرفته اند تا با منجی واقعی جهان (عج) که حضرت مسیح (ع) نیز در زمره پیروان اوست مبارزه کنند.
منبع:یوسف رشاد، نقش آفرینی یهودیان مخفی در مسیحیت، مترجم: عباس کسکنی، 1390، انتشارات هلال